من عاشقم
براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس


بیراهه

موقع خداحافظی که شد

بیشتر از آنکه

به فکر بخاطر سپردن چهره اش باشم

حواسم پرت پیدا کردن راهی بود

که او را کنارم نگه دارد

راهی که هیچ وقت پیدا نشد..

 


سه شنبه 20 تير 1393برچسب:,

|
 

جای خالی

وسعت نبود تو . . .

به اندازۀ تمام دنیای من است

تا آنجا که چشم کار میکند...

جای تو خالیست
 
 
++ ضرورت بودنت همیشگیست، فرقی نمیکند چه در کنار من... چه در خاطر من...
 
++ مرد میـــخواهد ... خـــــاطره ها را بــــدون اشــــک مــــرور کـــردن!
 
++ حسش نیست...

سه شنبه 5 تير 1393برچسب:,

|
 

تو...

 اگر قرار باشد چشم هایت

  اینگونه جادویم کنند

 از ھمین آلان تآ ھمآن ھمیشه ات

 قافیه رآ باخته ام !

 

++ به چشم هایت بگو  انصاف هم خوب است دیگر طاقت ندارم !

++ من حرمسرایی دارم از درد "تـــــــــــــــــــــو" سوگلی آن هستی!

++ هر روز بی  "تـــــــــــــــــــــو" خط عمر کف دستم کوتاه تر میشود!


سه شنبه 3 تير 1393برچسب:,

|
 


پنج شنبه 1 خرداد 1393برچسب:,

|
 

رفتی..


سه شنبه 31 فروردين 1393برچسب:,

|
 


سه شنبه 30 فروردين 1393برچسب:,

|
 

عشق

عــشـق ؛

 

زیـــــبـاتـــریــن لـــذّتـــیـست ..

کــه بـه وقــت ِ ارتـــکاب ِ آن ..
...

خـــــدا ،

بـــــرای ِ بـــــشر ..

ایــــستــاده “دســـت” مــــــیـزنــــد


سه شنبه 31 فروردين 1393برچسب:,

|
 

غم کجاست


سه شنبه 30 فروردين 1393برچسب:,

|
 


سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:,

|
 

عاشقم

 گفته بودم

 

 مثل ِ هیچکس نیستی

 هستی

 مثل ِ تمام مردها . . .

 فقط !

 با تـــــو 
 

عاشقم !


سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:,

|
 

عاشقم

 گفته بودم

 

 مثل ِ هیچکس نیستی

 هستی

 مثل ِ تمام مردها . . .

 فقط !

 با تـــــو 
 

عاشقم !


سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:,

|
 

 

 

 

 


نشسته ایم

 
 خودم و قلبم..
 
با هم”نقطه بازی” میکنیم..
 
زبان نفهم قلبم نمیفهمد “قواعد” بازی را..
 
تمام خانه ها را با اسم ”تو” پر میکند



سه شنبه 1 فروردين 1393برچسب:,

|
 

قرعه کشی

قرعه کشی تمام شد

 

 

. . .
تو به اسم دیگری درآمدی . . .
تقدیر جای خود . . .
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی!

 

 

 

 


سه شنبه 29 اسفند 1392برچسب:,

|
 

یک طره

 

یک ﻃـــــﺮﻓﻪ ﺑﻮﺩﻥ , ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺧـﺮﺍﺏ ﻣﯿــﮑﻨﺪ

 

ﺍﺯ ﺧﯿـــــــــﺎﺑﺎنش ﺑﮕـــــــــــﯿﺮ ...

 

ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳــﺶ !


سه شنبه 29 اسفند 1392برچسب:,

|
 

سال نو

کاش داشتنت به راحتی دوست داشتنت بود...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سلام عشقم سال نو مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشی

موقع سال تحویل یادت نره منو دعا کن.

باز هم میگویم دوسست دارم.

 

 


سه شنبه 29 اسفند 1392برچسب:,

|
 

آغوشت

غــــــــــــــــــــــصه مراکــــــــــــــــــــــــــــشت...!!!
 
 
وقتی دیــــــــــــــــــــــدم ،
 
 
دست به سینه ایستاده ای !!!
 
 
من تمام راه را برای آغـــــــــــــــــوشت دویــــــــــــده بودم ... !

 


سه شنبه 17 اسفند 1392برچسب:,

|
 

بی تو...


سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:,

|
 

به کوری چشم همه

به کـوری چـشــم ِ هـمــه یکــروز

در شـلوغــتـرین نقـطه شـهـر ...

دیــوانـه وار می بوسمت!!


سه شنبه 12 اسفند 1392برچسب:,

|
 

 بـا هیچـ مـَزه اے عـَ وَضـ نمـے کـ ُ نمـ 
 
 نمکـ ِ چهـره اَتـ را 
 
 امـا مـُتـ ِـعـَجـبمـ از شیـــریـنــــی لَبـانـتـ  دَر ایـטּ نمکـ زار ...
 

شنبه 21 بهمن 1392برچسب:,

|
 

شب یلدا

شب یلدای من آغاز شد

نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه

بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست

بی من یلدایت مبارک

 

 

 

 

 

 

تبریک به منصور جونم

انشالله عمرت بلند

بختت مثل هندونه قرمز و شیرین


شنبه 30 آذر 1392برچسب:,

|
 

من و تو

گاه می اندیشم

خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟
 
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی میشنوی، روی تو را
کاشکی میدیدم
 
شانه بالازدنت را،
بی قید
و تکان دادن دستت که،
مهم نیست زیاد
 
و تکان دادن سر را که
عجب! عاقبت مرد؟
 
افسوس!
کاشکی میدیدم
 
من با خود می گویم
چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
 
آتش عشق تو خاکستر کرد ؟؟؟
 
+دلمـ برایتـ تنگـ شدهـ میفهمیـ؟
 
+کاشـ یهـ بینگـ بنگـ یهـ انفجار منـُ بهـ ایدهـ آلـ هامـ برسونهـ
 
+گریهـ!
 
----------------
פֿـوابـَــم نـِـمـــے بــَـرَב
بـــﮧ هـَـمـــﮧ چـیــز فـِـڪــر ڪـَـرבهـ اَـم
 
بیـشـتـَـر از هـَـمـــﮧ بــﮧ "تــو"
 
و مـیـבآنـَـم ڪـﮧ פֿـوابــے
 
و قـبــلــ از بستـــﮧ شـُـבَنــِ چـشمــہـآیـَـتــــ
 
بـــہ هـَـمـــہ چـیــز فـِـڪـر ڪـرבهـ اے جـُـز "مـَـــלּ"
 
.

شنبه 5 دی 1392برچسب:,

|
 

یاد من باشد فردا دم صبح

 جور دیگر باشم

    بد نگویم به هوا،  آب ، زمین
    مهربان باشم،  با مردم شهر
    و فراموش کنم،  هر چه گذشت
    خانه ی دل،  بتکانم ازغم
    و به دستمالی از جنس گذشت ،
    بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
    مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
    و به لبخندی خوش
    دست در دست زمان بگذارم
     
    یاد من باشد فردا دم صبح
    به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
    و به انگشت نخی خواهم بست
    تا فراموش، نگردد فردا
    زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
    گرچه دیر است ولی
    کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
    به سلامت ز سفر برگردد
    بذر امید بکارم، در دل
    لحظه را در یابم
    من به بازار محبت بروم فردا صبح
    مهربانی  خودم، عرضه کنم
    یک بغل عشق از آنجا بخرم
     
    یاد من باشد فردا حتما
    به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
    بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
    چشم بر کوچه بدوزم با شوق
    تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
    و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
     
    یاد من باشد فردا حتما
    باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
    و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
    و بدانم که شبی خواهم رفت
    و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
     
    یاد من باشد
    باز اگر فردا، غفلت کردم
    آخرین لحظه ی از فردا شب ،
    من به خود باز بگویم
    این را
    مهربان باشم با مردم شهر
    و فراموش کنم هر چه گذشت......ـ
     
     
        فریدون مشیری    

شنبه 30 آذر 1392برچسب:,

|
 

خبری....

سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه می خواهی؟
صبح تا نیمه شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگئران,گاه با او
خبر گمشده ای می جویی..راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریاست؟
نوری از روزنه  فرداهاست؟
یا خدایی ,خدایی که از روز اول  نا پیداست.........؟


شنبه 25 آذر 1392برچسب:,

|
 

فراموشی

باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم

من می توانم ،می شود آرام تلقین می کنم
با عکسهای دیگری تا صبح صحبت می کنم
                       با آن اتاق خویش را بیهوده تزیین می کنم
سخت است اما می شود در نقش یک عاقل روم
شب نه دعایت می کنم نه صبح نفرین می کنم
                        حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر می شود
                       فکری برای این دل تنهای غمگین می کنم
 من می پذیرم رفته ای و برنمی گردی همین
خود را برای درک این، صد بار تحسین می کنم
از جنب وجوش افتاده ام دیگر نمی گویم به خود
                       وقتی عروسی می کند، این می کنم آن می کنم
 خوابم نمی آید ولی از ترس بیداری به زور
با لطف قرص قد نقل یک خواب رنگین می کنم
                        این درد زرد بی کسی بر شانه جا خوش کرده است
                       از روی عادت دوستی با بار سنگین می کنم
 هر چه دعا کردم نشد شاید کسی آمین نگفت
حالا تقاضای دلی سرشار از آمین می کنم
                        نه اسب،نه باران،نه مرد،تنهاییم و این دائمیست
                       اسب حقیقت را خودم با این نشان زین می کنم
 یا می برم ، یا باز هم نقش شکستی تلخ را
در خاطرات تلخ خود با رنج آذین می کنم
                        حالا نه تو مال منی،نه خواستی سهمت شوم
                       این مشکل من بود و هست در عشق گلچین می کنم
کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست
این جمله را با تلخی اش صد بار تضمین می کنم
 
مریم حیدرزاده

شنبه 20 آذر 1392برچسب:,

|
 

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نباید ها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم
عمریست لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم
باشد برای روز مبادا!
اما در صفحات تقویم روزی به نام روز مبادا نیست!
آنروز هر چه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند شاید امروز نیز روز مبادا باشد
وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نباید ها
هر روز بی تو روز مباداست!
آیینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند؟
آیینه ها که دعوت دیدارند
دیدارهای کوتاه ، از پشت هفت دیوار ، دیوارهای صاف ، دیوارهای شیشه ای شفاف
دیوارهای تو ، دیوارهای من ! دیوارهای فاصله بسیارند
آه دیوارهای تو همه آیینه اند ، آیینه های من همه دیوارند

+++++++
ﭼﻘـﺪ ﺍﺷﺘـﺒﺎﻩ ﻣﻴـﮑﻨﻦ ﺍﻭﻧﺎﻳﻲ ﮐﻪ
ﻣﻴـﮕﻦ :ﻣـَـﺮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﻗﺪ ﺑﻠـﻨﺪ ﺑﺎﺷﻪ ،
ﭼﺸـﻢُ ﺍﺑﺮﻭ ﻣﺸـﮑﻲ ﺑﺎﺷﻪ ،
ﺗﻪ ﺭﻳـﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ...
ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﻴـﮕﻢ :
ﻣـَـﺮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻭﺟــﻮﺩِ ﻫﻤـﻪ ﻱ ﻏــﺮﻭﺭﺵ ، ﻣﻬـﺮﺑﻮﻥ
ﺑﺎﺷﻪ
ﺑﺎ ﻭﺟــﻮﺩِ ﻫﻤـﻪ ﻱ ﻟﺠـﺒﺎﺯﻳﺎﺵ ، ﻭﻓـﺎﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﻪ
ﺑﺎ ﻭﺟــﻮﺩِ ﻫﻤـﻪ ﻱ ﺧﺴـﺘﮕﻴﺎﺵ ، ﺻﺒـﻮﺭ ﺑﺎﺷﻪ
ﺑﺎ ﻭﺟــﻮﺩِ ﻫﻤـﻪ ﻱ ﺳﺨـﺘﻴﺎﺵ ، ﻋﺎﺷـﻖ ﺑﺎﺷﻪ
ﻣـَـﺮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﻣـُـﺤﮑﻢ ﺑﺎﺷﻪ ... ﺑﺎﻳﺪ " ﺗﮑــــﻴــﻪ
ﮔﺎﻩ " ﺑﺎﺷﻪ ...

شنبه 16 آذر 1392برچسب:,

|
 

زیباترین قسم سهراب سپهری

نه تو می مانی و نه اندوه

 

و نه هیچیک از مردم این آبادی...

 

به حباب نگران لب یک رود قسم،

 

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

 

غصه هم می گذرد،

 

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

 

لحظه ها عریانند.

 

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشانهرگز

شنبه 27 مهر 1392برچسب:,

|
 

عشق دلیل نمیخواهد...

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود،ازش پرسید:

چرا دوستم داری؟واسه چی عاشقمی؟

پسر:دلیلشو نمیدونم ....اماواقعا"‌دوست دارم

دختر:تو هیچ دلیلی نمیتونی بگی پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟

پسر:من جدا"دلیلشو نمیدونم اما میتونم بهت ثابت كنم

دختر:ثابت كنی؟من میخوام دلیلتو بگی . دوست پسر یكی از دوستام میتونه علت عاشق بودنشو بگه اما تو میگی نمیدونی!!!!

پسر:باشه !!!میگم ،چون خوشگلی

صدات گرم وخواستنیه

همیشه بهم اهمیت میدی

دوست داشتنی هستی

باملاحظه هستی

بخاطر لبخندت

بخاطر همه حركاتت

دختر ازجوابهای اون خیلی راضی وقانع شد

متاسفانه چندروزبعد دختر تصادف وحشتناكی كرد و به كما رفت

پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون

عزیزم،گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی،میتونی؟نه

پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطراهمیت دادنها و مراقبت كردنهات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام

اونجوری باشی پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم

اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم

اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجودنداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!!!!معلومه كه نه!!!!پس من هنوز هم عاشقتم

عشق واقعی هیچوقت نمی میره،این هوس است كه كمتروكمتر میشه وازبین میره

عشق خام وناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم "ولی عشق كامل وپخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم


سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:,

|
 

سال نو مبارک

 سلام به همه دوستان عزیزم

و یه سلام مخصوص به عشق خوب و نازنینم منصور جونم

سال نو همتون مبارک

برای همه تو این سال جدید آرزوی موفقیت دارم و بهترین هارو براتون آرزو دارم

عشقم یادت نره سال تحویل دعام کنی اینو بدون که همیشه به یادتم تو عزیزترین و مهمترین فرد زندگیم هستی

سال  نو مبارک

 یادتون نره منو هم دعا کنید


یک شنبه 30 اسفند 1391برچسب:سال نو مبارک,

|
 

سالها...

پنهانت کرده بودم

در سبزینه آن گیاهی که در

کالی احساسم روئیده بود

احساسم را کشتم

در هیاهوی نوبری بلوغ

و دچارت شدم در ناهوشیاری تنم

خواستنم ریشه در ابدیت داشت

سالها...

من ندانستم تو

عشق از " گلشن امروز " میخواهی

و بودن از " خوشه الان " میچینی...


سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,

|
 

 

ماه من غصه نخور زندگی جزر و مد داره

دنیامون یه عالمه آدم خوب و بد داره

ماه من غصه نخور همه که دشمن نمی شن

همه که پر ترک مث تو و من نمی شن

ماه من غصه نخور مث ماها فراوونه

خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه

ماه من غصه نخور، گریه پناه آدماست

تر و تازه موندن گل مال اشک شبنماست

ماه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه

اونی که غصه نداشته باشه آدم نمی شه

ماه من غصه نخور خیلیا تنهان مث تو

خیلیا با زخمای زندگی آشنان مث تو

ماه من غصه نخور زندگی خوب داره با زشت

خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت!

ماه من غصه نخور زندگی بی غم نمی شه

اونی که غصه نداشته باشه آدم نمی شه

ماه من غصه نخور دنیا رو بسپار به خدا

هر دومون دعا کنیم تو هم جدا، منم جدا

... !


شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,

|
 

 

دلگیرم...
از زمین و زمان...
از حقیقت فاصله ها...
و دلتنگ...
آنها به یقین غمم را نمی فهمند...
اما تو !!!
مرا درک کن..

 

 

اگه ، روزی فکر کردی...
کسی رو خیلی دوست داری
تو...
امتحانش نکن!!!
که ببینی...
اون چقدر دوست داره!!!
اول خودت رو ، امتحان کن!
ببین...
تحملش رو داری!!!
که بفهمی اصلا دوست نداره؟!!


شنبه 7 اسفند 1391برچسب:,

|
 

تو را دوست می دارم٬نمی دانم چرا٬
شاید این طبیعت ساده و بی آلایش من
٬ 
حد و مرزی برای دوست داشتن نمی شناسد.
 
ولی سخت در این مکتوب فرو نشسته ام
 
چه کسی مرا دوست می دارد؟
 
ای فرشته نازل شده بر چشمانم
٬ 
ای شقایق زندگی ام
٬ 
ای تنها ستاره آسمان قلبم
٬ 
ای زیباترین زیباییهای محبت
٬ 
ای بهانه شبهایم
٬ 
ای تنها نیاز زنده بودنم
٬ 
ای آغاز روز بودنم
٬ 
ای نیمه پنهان من
٬ 
و تو ای معشوقه من
٬ 
تو را با تمام وجود
٬ 
دوست دارم و
 
می پرستم


شنبه 23 بهمن 1391برچسب:,

|
 

مینویسم

 

می نویسم...
می نویسم از تو برای تو و دور از تو ....
بدون هراس از خوانده شدن...
بگذار همه بدانند...
می نویسم برای تو...
برای تویی که بودنت را...
نه چشمانم میبیند...
و نه گوش هایم می شنود...
و نه دستانم لمس می کند...
تنها با شعفی صادقانه ...
با دلم احساست می کنم... !!!!
بازهم برای تو مینویسم...

برای تو تا بدانی که یادتو در لحظه لحظه ی من جاریست...

باز هم از دیوارهای فاصله عبور میکنم و در ژرفای لحظه های با تو بودن گم میشوم...

و در آن لحظه رویایی در دریای بی پایان چشمانت غرق میشوم...

 تا در آن لحظه در نگاه تو گم شوم...

   تا خودم را بیابم... واز زندان لحظه های بی تو رها شوم....

  شاید بتوانم به رویای با توبودن برسم...

و چه رویای شیرینی است رویای با توبودن...

 رویایی که دست من را به دستان گرم تو میرساند...

  آنگاه من در گرمای وجود تو ذوب میشوم در آن زمان دیگر زبان از سخن گفتن عاجز است...

در این رویای دلنشین تنها دلهای ما هستند که باهم نجوا میکنند...

گویی از پیوند دستهای ما روح ما هم به هم پیوند خورده...

و چه زیباست رویای با تو بودن


شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,

|
 

آیینه شکسته

 

ديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز
بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم
در آينه بر صورت خود خيره شدم باز
بند از سر گيسويم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سينه فشاندم
چشمانم را ناز كنان سرمه كشاندم
افشان كردم زلفم را بر سر شانه
در كنج لبم خالي آهسته نشاندم
گفتم به خود آنگاه صد افسوس كه او نيست
تا مات شود زين همه افسونگري و ناز
چون پيرهن سبز ببيند به تن من
با خنده بگويد كه چه زيبا شده اي باز
او نيست كه در مردمك چشم سياهم
تا خيره شود عكس رخ خويش ببيند
اين گيسوي افشان به چه كار آيدم امشب
كو پنجه او تا كه در آن خانه گزيند
او نيست كه بويد چو در آغوش من افتد
ديوانه صفت عطر دلآويز تنم را
اي آينه مردم من از حسرت و افسوس
او نيز كه بر سينه فشارد بدنم را
من خيره به آينه و او گوش به من داشت
گفتم كه چه سان حل كني اين مشكل ما را
بشكست و فغان كرد كه از شرح غم خويش
اي زن چه بگويم كه شكستي دل ما را

پنج شنبه 28 آبان 1391برچسب:,

|
 

روز يا شب ؟

- نه ، اي دوست ، غروبي ابديست

با عبور دو کبوتر در باد

چون دو تابوت سپيد

و صداهائي از دور ، از آن دشت غريب ، 

بي ثبات و سرگردان ، همچون حرکت باد 

 

-سخني بايد گفت 

سخني بايد گفت 

دل من ميخواهد با ظلمت جفت شود  

سخني بايد گفت  

چه فراموشي سنگيني  

سيبي از شاخه فروميافتد

دانه هاي زرد تخم کتان 

زير منقار قناري هاي عاشق من ميشکنند 

گل باقلا ، اعصاب کبودش را در سکر نسيم

ميسپارد به رها گشتن از دلهرهء گنگ دگرگوني  

 

آه... 

در سر من چيزي نيست بجز چرخش ذرات غليظ سرخ

و نگاهم

مثل يک حرف دروغ 

شرمگينست و فرو افتاده 

  

- من به يک ماه ميانديشم

 - من به حرفي در شعر

- من به يک چشمه ميانديشم

- من به وهمي در خاک

- من به بوي غني گندمزار

- من به افسانهء نان

- من به معصوميت بازي ها

و به آن کوچهء باريک دراز  

که پر از عطر درختان اقاقي بود  

- من به بيداري تلخي که پس ازبازي  

و به بهتي که پس از کوچه

 

و به خالي طويلي که پس از عطر اقاقي ها  

 

- قهرمانيها ؟

-آه

اسب ها پيرند

- عشق؟ 

- تنهاست و از پنجره اي کوتاه 

به بيابان هاي بي مجنون مينگرد 

به گذرگاهي با خاطره اي مغشوش 

از خراميدن اقي نازک در خلخال 

  

- آرزوها ؟ 

- خود را ميبازند

در هماهنگي بيرحم هزاران در  

- بسته ؟

- آري ، پيوسته بسته  ، بسته

- خسته خواهي شد

- من به يک خانه ميانديشم

با نفس هاي پچک هايش ، رخوتناک

با چراغانش روشن ، همچون ني ني چشم

با شبانش متفکر ، تنبل ، بي تشويش

 

و به نوزادي با لبخندي نامحدود

مثل يک دايرهء پي در پي بر آب

و تني پر خون ، چون خوشه اي از انگور

 

- من به آوار ميانديشم

و به تاراج وزش هاي سياه

و به نوري مشکوک

که شبانگاهان در پنجره ميکاود

و به گوري کوچک ، کوچک چون پيکر يک نوزاد

 

- کار... کار ؟

- آري ، اما در آن ميز بزرگ

دشمني مخفي مسکن دارد

که ترا ميجود . آرام آرام

همچنان که چوب و دفتر را

 

و هزاران چيز بيهودهء ديگر را

و سرانجام ، تو در فنجاني چاي فرو خواهي رفت

مثل قايق در گرداب

 

و در اعماق افق ، چيزي جز دود غليظ سيگار

و خطوط نامفهوم نخواهي ديد 

 

-يک ستاره ؟

- آري ، صدها ، صدها ، اما

همه در آن سوي شبهاي محصور

 

- يک پرنده ؟

- آري ، صدها ، صدها ، اما

همه در خاطره هاي دور

 

با غرور عبث بال زدنهاشان

- من به فريادي در کوچه ميانديشم

 

- من به موشي بي آزار که در ديوار

 

گاهگاهي گذري دارد ! 

 

- سخني بايد گفت  

سخني بايد گفت  

در سحرگاهان ، در لحظهء لرزاني

که فضا همچون احساس بلوغ

ناگهان با چيزي مبهم ميآميزد

من دلم ميخواهد

 که به طغياني تسليم شوم

من دلم ميخواهد

 

که ببارم از آن ابر بزرگ

 

من دلم ميخواهد

که بگويم    نه    نه     نه    نه  

 

- برويم

 

- سخني بايد گفت

- جام ، يا بستر ، يا تنهائي ، يا خواب ؟

- برويم ...


پنج شنبه 19 آبان 1391برچسب:,

|
 

بوسه

 

در دو چشمش گناه مي خنديد
بر رخش نور ماه مي خنديد
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله يي بي پناه مي خنديد
شرمناك و پر از نيازي گنگ
با نگاهي كه رنگ مستي داشت
در دو چشمش نگاه كردم و گفت
بايد از عشق حاصلي برداشت
سايه يي روي سايه يي خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسي روي گونه يي لغزيد
بوسه يي شعله زد ميان دو لب

پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,

|
 

سبکباران ساحل ها

لب دريا، نسيم و آب و آهنگ،

شكسته ناله هاي موج بر سنگ.

مگر دريا دلي داند كه ما را،

چه توفان ها ست در اين سينه تنگ

 ***

تب و تابي ست در موسيقي آب

كجا پنهان شده ست اين روح بي تاب فرازش،

شوق هستي، شور پرواز، فرودش

: غم؛ سكوتش : مرگ ومرداب !

***

سپردم سينه را بر سينه كوه غريق

بهت جنگل هاي انبوه غروب بيشه زارانم

در افكند به جنگل هاي بي پايان اندوه !

***

لب دريا، گل خورشيد پرپر !

به هر موجي، پري خونين شناور !

به كام خويش پيچاندند و بردند،

مرا گرداب هاي سرد باور !

***

بخوان، اي مرغ مست بيشه دور،

كه ريزد از صدايت شادي و نور،

قفس تنگ است و دل تنگ است،

ورنه هزاران نغمه دارم چون تو پر شور !

***

لب دريا، غريو موج و كولاك،

فرو پيچده شب در باد نمناك،

نگاه ماه، در آن ابر تاريك؛

نگاه ماهي افتاده بر خاك !

***

پريشان است امشب خاطر آب،

چه راهي مي زند آن روح بي تاب !

« سبكباران ساحل ها » چه دانند،

«شب تاريك و بيم موج و گرداب » !

***

لب دريا، شب از هنگامه لبريز،

خروش موج ها: پرهيز ... پرهيز ... ،

در آن توفان كه صد فرياد گم شد؛

چه بر مي آيد از واي شباويز ؟!

***

چراغي دور، در ساحل شكفته من و دري

ا، دو همراز نخفته ! همه شب،

گفت دريا قصه با ماه دريغا حرف من،

حرف نگفت

ه فریدون مشیری


16 مهر 1391برچسب:,

|
 

دلتنگی

صدام کن
اگه یه روزی چشمات پر از اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی
صدام کن
بهت قول نمی دم که ساکتت کنم منم پا به پات گریه می کنم
صدام کن
اگه دنبال مجسمه سکوت می گشی تا سرش داد بزنی
صدام کن
قول میدم ساکت بمونم
صدام کن
اگه دنبال یه همدرد گشتی تا باهات همراهی کنه
صدام کن
من همیشه همراه تو ام
صدام کن
اگه ………..
نه دیگه دنبال بهونه نگرد که صدام کنی
فقط صدام کن
صدام کن






17 مهر 1391برچسب:,

|
 

وقتی تو نیستی

وقتی تو نیستی

نه هست های ما چونان که بایدند ، نه باید ها

مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم

عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم ، باشد برای روز مبادا

اما در صفحه های تقویم ، روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هر چه باشد ، روزی شبیه دیروز ، روزی شبیه فردا ،

روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه میداند ،

شاید امروز نیز روز مبادا باشد.

وقتی تو نیستی

نه هست های ما چونان که بایدند ، نه باید ها

هر روز بی تو روز مبادا ست

آینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند

آینه ها که دعوت دیدارند ، دیدارهای کوتاه

از پشت هفت دیوار

دیوار های صاف ،

دیوارهای شیشه ای شفاف

دیوار های تو ،

 دیوارهای من ،

 دیوارهای فاصله بسیارند.

آه.......

دیوارهای تو همه آینه اند ، آینه های من همه دیوارند

قیصر امین پور


18 مهر 1391برچسب:,

|
 

ای همیشه خوب: «خدا»

ای همیشه خوب: «خدا»

                                               ماهی همیشه تشنه ام 

                                                در زلال لطف بیکران تو. 

                                        میبرد مرا به هرکجا که میل اوست 

                                                موج دیدگان مهربان تو 

 

                                            زیر بال مرغکان خنده هات

                                             زیر آفتاب داغ بوسه هات

                                                   -ای زلال پاک-!

                            جرعه جرعه جرعه می کشم تو را به کام خویش

                                       تا که پر شود تمام جان من ز تو! 

 

                                                  ای همیشه خوب!

                                                  ای همیشه آشنا!

                                             هر طرف که می کنم نگاه

                                               تا همه کرانه های دور

                                       عطر و خنده و ترانه می کند شنا

                                                 در میان بازوان تو! 

 

                                             ماهی همیشه تشنه ام

                                                    ای زلال تابناک! 

 

                            یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی

                          ماهی تو جان سپرده روی خاک!

                فریدون مشیری


18 مهر 1391برچسب:,

|
 


سلام امیدوارم از این وبلاگ خوشتون بباد لطفا نظر یادتون نره تا باهم بتونیم ارتباط برقرار کنیم.
mandana_fm@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

مانی

 

تير 1393
خرداد 1393
فروردين 1393
اسفند 1392
دی 1392
آذر 1392
مهر 1392
شهريور 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
آبان 1391
مهر 1391
مرداد 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391

 

بیراهه
جای خالی
تو...
رفتی..
عشق
غم کجاست
عاشقم
عاشقم
قرعه کشی
یک طره
سال نو
آغوشت
بی تو...
به کوری چشم همه
شب یلدا
من و تو
یاد من باشد فردا دم صبح
خبری....
فراموشی
زیباترین قسم سهراب سپهری
عشق دلیل نمیخواهد...
سال نو مبارک
مینویسم
آیینه شکسته
بوسه
سبکباران ساحل ها
دلتنگی
وقتی تو نیستی
ای همیشه خوب: «خدا»
سخنی نیست...
با چشمها
دریا
لحظه آخر
عشق من عاشقتم
دوست دارم
بهترین بهترین من
شاید محال نیست
حسین پناهی
خیلی ناراحتم

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان من عاشقم و آدرس oupaa.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





کویر دلواپسی
آرزوها بیاتو آرزوکن
ردیاب خودرو

 

تبادل لینک رایگان
فروشگاه عینک آفتابی
انیشتین های کوچولو
یه تلنگر کافی بود برای شکستن
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 103
بازدید کل : 57065
تعداد مطالب : 59
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->